عاشق زمستان.....عاشق تو
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی
که سُر نخوری
!
که گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای ..
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم ،
عاشق تــوام …
+ نوشته شده در جمعه سوم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 18:56 توسط علی ابراهیم او غلی خیاوی
|
به نام خالق ریحان و بوی خوش آن